در این نوشتار قصد دارم تا با چند راهکار خیلی ساده به شما نشان دهم چطور میتوانید یک ایده را کمی پخته کنید تا اماده ی تبدیل شدن به یک کسب و کار را داشته باشد . راهنمای سریع دستیابی به موفقیت در ایده های تجاری یک نوشتار بسیار راحت برای افرادیست که همیشه کلی ایده به ذهنشان خطور می کند و به همان سرعت هم از زندگیشان خارج می شود
“شخصی که ایده های جسورانه دارد مثل شطرنج بازیست که همیشه رو به جلو حرکت می کنند. ممکنه که ضربه بخورد اما از قبل میداند که برنده ی بازیست. ”
– یوهان ولفگانگ فون گوته
داده ها
کارآفرینان با استفاده از داده ها مخاطبان خود را هدف قرار می دهند و با آنها ارتباط برقرار می کنند ، محصولات و خدمات را آنالیز و (درصورت نیاز )اصلاح می کنند و به سوالات اصلی کسب و کار پاسخ می دهند ، اما در این فرایند غرق می شوند. به این معنی که برای هر سوالی از سمت کاربر پاسخی درخور دارند به نوعی که نه از حوصله ی کاربر خارج باشد و نه به قدری کوتاه که مخاطب متوجه نشود! فقط به یاد داشته باشید که دیتای زیاد به منزله ی داشتن اطلاعات مفید و در نهایت دانش نیست! شما می بایست اطلاعات را به نوعی تصفیه کنید تا به کارتان بیاید و بتوانید مشکل مخاطب را حل کنید. در شکل زیر تفاوت دیتا و اطلاعات و دانش و خرد را می توانید ملاحظه نمایید.
خلاقیت
در سال 1936 گراهام والاس ، بنیانگذار دانشکده اقتصاد لندن ، کتاب “هنر اندیشه” را منتشر کرد و چهار مرحله از فرآیند خلاقیت را تشریح کرد: آماده سازی (تحقیق investigating ) ، جوجه کشی (مارینینگ marinating ) ، اشراق (بینش insight ) و تأیید (اعتبار سنجی validating ) .
برخی می گویند داده ها خلاقیت را خفه می کنند. از آنجا که تصمیمات بیشتری براساس تعداد و بینش گرفته می شود ، یافتن ایده های اصلی دشوارتر به نظر می رسد. اگر داده ها به ما می گویند که مردم چه می گویند و چه می کنند و بینش به ما می گوید چرا ، پس ایده ها همان چیزی هستند که ما برای فعال سازی بینش نیاز داریم – ایده مناسب در زمان مناسب می تواند منجر به دستیابی به موفقیت شود – بنابراین ما باید برای ایده های خود نیز فرایندی بسازیم.
طوفان مغزی
صحبت درمورد ایده تان با شخص دیگر در ابتدا ممکن است زیاد مثبت نباشد . چون شما اول یکسر ایده در ذهنتان دارید که هر لحظه در حال پرورشش هستید و این در ذهن شما در حال رخ دادن است و تا زمانی که به نقطه ی مثبت در بخش ناخودآگاه خود نرسید نمیتوانید به درستی به دیگری منتقل کنید. در ابتدا باید یک طوفان مغری برای خود به راه بیاندازید تا چیزی برای به اشتراک گذاری با دیگری داشته باشید.
در یک مقاله تحقیقاتی منتشر شده در زمینه ی رفتار سازمانی و فرایندهای تصمیم گیری انسانی ، که توسط جاستین برگ ( استادیار دانشکده تحصیلات تکمیلی استنفورد که بر روی خلاقیت و نوآوری مطالعه می کند ) صورت پذیرفت ، بررسی کرد که کدام ایده های اولیه قابل سرمایه گذاری و ارزیابی است. وی دو یافته به دست آورد:
- در بیشتر افراد مورد مطالعه، دومین ایده ( که پس از ایده ی اول به ذهن خطور می کند ) به مراتب بهتر از ایده ی اول است
- اکثر افراد، وقتی ایده ی انتزاعی دارند، بیشتر بر روی خصوصیات آن ایده تاکید میورزند تا بر روی شایستگی های کلیدی و مناسب تجارت
خلاقیت ، دیتا ( داده ها ) و طوفان فکری مهارت هایی هستند که شما به دست میاورید و می توانید در این مهارت ها هرروز بهتر شوید. اما علاوه بر این سه مورد یک مولفه ی دیگر نیز وجود دارد که بسیاری از مردم از آن غافل می شوند. غرایز شما سس خاصی است که این ساندویچ ایده ی شما را جذاب تر و خوشمزه تر می کند. این ۴ مولفه با گذشت زمان با تجربه و تسلط بر موضوع ایده ی شما ، قویتر و درنتیجه ایده پخته تر می شود و اگر آنها را به معادله ی کسب و کارتان نیز ( پس از لانچ ) اضافه کنید احتمال دستیابی به موفقیت را بیشتر می کنید. همراه این چهار مولفه بهتر است به پنج پرسش کلیدی در خصوص مولفه ی اصلی ( یعنی غرایز ) نیز پاسخ دهید:
- آیا ایده تان را با تمام وجود و با صدای بلند فریاد میزنید؟ وقتی به یک ایده، واکنش فیزیولوژیکی می دهیم ، چیزی وجود دارد که با آن در سطح سلولی طنین انداز می شویم و باعث می شود که کل وجودمان با ان یکپارچه و همصدا و هم انرژی شود.
- آیا از اینکه بیشتر درباره ایده تان فکر کنید و حرف بزنید هیجان زده اید؟ آیا آن احساس عجیبی که گالیله هنگامی که زیر درخت نشسته بود را دارید؟ در حال فکر کردن به ایده اش که ناگهان سیب به کله اش میخورد و هیجان انگیز تر با ایده برخورد می کند.
- آیا بلافاصله بعد/همزمان با لانچ ایده ی خود، میتوانید وقت و منابع خود را مدیریت کنید؟ به شور و شوق خود اعتماد کنید. این یک مهارت برای کسب و کار است که کم پیدا می شود و بسیار با ارزش است. در این خصوص پیشنهاد می کنم کمی بر روی مفاهیم هزینه/فرصت فکر کنید
- آیا ایده ی شما باعث دگرگونی در مخاطب می شود و یا مانند برخی از ایده های مشابه دیگر فقط بخشی از مخاطب را درگیر می کند؟ این دقیقا نقطه ای است که ایده ی شما می تواند بال پرواز داشته باشد و مانند برادران رایت اولین بار انسان را به پرواز در بیاورد. ایده ی جذاب برای مخاطب لحظه ی «آها! عجب چیز خفنی» یا «واووو برگام . . . » هست. اگر نتوانید این حس را در مخاطب ایجاد کنید ، شما مانند کسب وکارهای دیگر هستید و باید روی نقاط دیگر کسب و کار خود برای وفادار سازی مخاطب کار کنید.
- آیا به طور غریزی می دانید که چگونه ایده ی خود را بیان کنید؟ مانند طنین انداز شدن در سطح سلولی ، یک زبان برای نحوه کار مغز ما وجود دارد ، الگوهایی که منطقی هستند ، احساس “اوه ، من آن را درک می کنم”. بهترین ایده ها تقریباً خودکار احساس می شوند.