در ابتدای مقاله لازم میدونم یک توضیح بسیار با ارزش بدهم. چرا من در سایت شخصی خودم که بیشتر به مباحثی مانند برندینگ و دیجیتال برندینگ و فناوری اطلاعات می پردازم، باید مقاله ای کاملا فلسفی منتشر کنم؟ آن هم مقاله ای که هنوز تعریف دقیقی از واژگان انگلیسی براش وجود نداره؟! یعنی دو واژه ی Perception و Perspective که به اندازه ی واژگان فارسی می توان برایش معنا و مفهوم به کار برد. این دو واژه و مفاهیم پشت آنها، یک بخش بسیار بزرگ و عمیق در برندسازی را تشکیل می دهند . جایی که در مورد ناخودآگاه در برندسازی صحبت می کنیم و در این مورد که آرکتایپ برند چیست؟ در مورد اینکه باید آینده شناس باشیم تا بتوانیم برندسازی انجام دهیم. در همه ی این مراحل ما با این دو واژه و مفاهیمشان روبرو هستیم. پس لازم است از دیدگاه فلسفی انها را بشناسیم.
ادراک (perception) یعنی تعبیر و تفسیر احساس. ادراک عبارت است از فرایندهای میانجی که احساس مستقیما آنها را به راه میاندازد. نیاید ادراک را با احساس مخلوط کرد. احساس یعنی ورود اطلاعات حسی به مراکز عصبی. اطلاعات حسی ممکن است مستیما به عضلات و غدد منتقل شود یا به طرف مراکز عالی کورتکس راه پیدا کند و اثر خود را تنها با تغییر دادن فعالیتی که در سطح کورتکس انجام میگیرد نشان دهد.
ملاصدرا، فیلسوف ایرانی سده ۱۱ هجری، قاعده «اتحاد عقل و عاقل و معقول» را طرح کردهاست. وی معتقد است در تکوین ادراک، قوه شناخت و شخص ادارککننده (مدرِک) و موضوع ادراکشونده (مدرَک) ، سه چیز مستقل از یکدیگر نیستند. در هر عمل شناخت، وجودی پدید میآید که در همان حال که نوعی وجود شیء ادراکشونده است در ظرف ادراک، نوعی وجود برای نفس ادراککننده هم هست. نفس ادراککننده این وجود را، که فعل خویش است، به وسیله قوّه فاعله ادراکی خویش آفریده است. این قوّه ادراکی، در حقیقت، خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر است.
منظور از فاهمه یا ادراک از نظر کانت درک محسوسات است که از نظر او (کانت) زمان و مکان دو عنصر نامحدود فطری انسان در شکلگیری مقتضیات نقش مهمی دارند یعنی اگر بخواهم بیشتر شرح دهم کانت معتقد است که قوانین ترافرازنده روی طبقهها (طبقه مفاهیم) ناب ارسطویی تأثیر میگذارند و بعد هم در شرایطی که این طبقه مفاهیم ناب به وجود میآورند قوه خیال انسان صحنههایی را بازتولید میکند و بعد هم توسط فاهمه انسان به ادراک حسی میرسد که همه این سلسله تشکیل صور مجاز توسط اصول “خرد ناب ” ایجاد میشود و در ادامه خرد ناب مورد نقد کانت قرار میگیرد و او با مدارکی ارائه میدهد بیان میدارد که خرد ناب دائماً در حال فریب دادن انسان میگردد.
از ابتدای زندگی بشر، افراد بر سر اینکه “واقعیت چیست؟” بحث کرده اند. واقعیت چیزی است که بهجایی که شما قرار دارید و از چه منظری به آن نگاه میکنید، بستگی دارد. ممکن است دو نفر به یک شی نگاه کنند اما چیز متفاوتی ببینند. واقعیتی که یک نفر از آنها گزارش میکند، برای شخصی که آن را توصیف میکند، بسیار واقعی است، اما بااین وجود، برای دیگری که به همان شی نگاه میکند، وقتیکه اظهارنظر فرد مقابل را میشنود، خیلی راحت میتواند بگوید که “مواد زدی؟ این چیزی که میگویی اینجا نیست.”
من نمونه های کلاسیکی از این موضوع را پیدا خواهم کرد و آنها را در توییتر و یا اینستاگرام خودم پست میکنم.
اما واقعیت زندگی که ما آن را زندگی میکنیم، با حواس انسانیمان، یک تجربه ی منحصر به فرد برای هرکدام از ما است. هیچ دو نفری زندگی، تجربه یا ماجرایی دقیقاً مشابه با یکدیگر را ندارند. چیزی که برای یک نفر دردناک است، ممکن است برای دیگری اصلاً دردناک نباشد. چیزی که برای یک نفر هیجان انگیز است، ممکن است برای دیگری کسل کننده تلقی شود. این لیست همینطور ادامه پیدا میکند، اما آنچه که من قصد دارم امروز درباره ی آن صحبت کنم این است که دلایل اینکه “چرا؟” اول چیزهایی را میسازیم و خواستار المانهای طراحی هستیم و در مرحله ی دوم به دنبال پیدا کردن جواب مسئله هستیم، زیر سؤال ببریم. ما به عنوان مردم یک جهان، در مسیری حرکت میکنیم که دستکاری بشریت در سطحی رخ میدهد که تا قبل از این هرگز امکانپذیر نبود.
عصر هوش مصنوعی پیشرفته در آینده منجر به عصر ماشینی و جهانی میشود که در آن کدنویسان و ماشینها به راحتی میتوانند مردم را فریب دهند و کنترل کنند، بدون اینکه بدانند دارند کنترل میشوند. اگر نیاز به نمونه دارید، تنها بدانید که در کشور خودمان ایران (و در دنیا؟) تمامی داده ها به یک نقطه ی جمع آوری عظیم فرستاده میشوند. بله. تمامی داده ها.
خوشبختانه، توانایی استخراج تمامی دادهها هنوز وجود ندارد، اما در عرض 30 سال، وجود خواهد داشت … در سطح جهانی. البته شاید همین الان وجود دارد ولی در دسترس عموم نیست!
مثال دیگر این است که ما بسیار آزادانه اطلاعاتمان را به بیرون نشر میدهیم. دیروز با دوستانم در خصوص گوگل و حریم خصوصی کاربران و تعداد دیتایی که از ما دارد ، صحبت می کردیم و کلی هم ترسیدیم. امروز صبح پس یک اندیشه ی ناگهانی و یک فنجان قهوه، یکهو یاد دیشب افتادم و ( نعره کنان ) برآوردیم که “ارزش واقعی فیسبوک چیست؟ شرکتها واقعاً چه کار میکنند؟” درحالیکه، وقتی درباره ی گوگل بحث میکردیم، همه موافق بودیم که این شرکت ارزش بالایی دارد و آنچه به عنوان یک شرکت خصوصی میتواند انجام دهد، ترسناک است. شاید آنها اولین چندملیتی اورولی (Orwellian multi-national) باشند که در کتاب 1984 ، جورج اورول ، توصیف کرده است؟ من دعا میکنم که “کار بدی نکنید” و انها را عصبانی نکنید چون ممکن است تمام دیتا ی شما را در معرض دید قرار دهند! شاید هم هکرها این کار را بکنند.
منظور از شناخت چیست؟
درک چیست؟
تفاوت بین شناخت و ادراک چیست؟