محتوای مقاله ی جنگ ستارگان و سفر قهرمان
جهت مطالعه این مقاله نیاز به 8 دقیقه دارید

در سال ۱۹۴۹ جوزف کمبل (۱۹۰۴-۱۹۸۷) با کتاب خود٬‌ قهرمان هزار چهره٬ در زمینه اسطوره شناسی سر و صدای زیادی ایجاد کرد. این کتاب زمینه ساز کار ‍‍‍‍پیشتازانه انسان شناس آلمانی آدولف باستین (۱۸۷۵-۱۹۶۱) شد که برای اولین بار این ایده را بیان کرد که به نظر میرسد اسطوره های سراسر دنیا از “ایده هایی ابتدایی” برگرفته شده اند. روانپزشک سو‌ییسی کارل یونگ این ایده های ابتدایی را “کهن الگو” نامید٬ که به اعتقاد وی نه تنها برای ذهن ناخودآگاه٬ بلکه برای ناخودآگاه جمعی نیز کنده ساخت هستند. به عبارت دیگر٬ یونگ بر این باور بود که در این دنیا همه با همان الگوی نیمه آگاه ابتدایی از اینکه “قهرمان”٬ “مرشد”٬ یا “جستجو” چیست زاده شده اند٬ و به همین دلیل است که افرادی که حتی با یکدیگر با زبان مشترک صحبت نمی کنند می توانند از یک داستان لذت ببرند.

یونگ عمدتا ایده کهن الگوهای خود را بعنوان راهی برای یافتن معنای نهفته در رویاها و الهامات بیمار روحی بسط داد:

اگر شخصی باور دارد که یک پای سیب غول پیکر او را تعقیب می کند٬ معنا بخشیدن به این که چطور میتوان به او کمک کرد دشوار است. اما اگر بتوان درک کرد که پای سیب می تواند بیانگر سایه آن شخص باشد٬ که فرمی تجسم یافته از تمامی ترس های اوست٬ در این صورت روان درمانگر میتواند وی را به سمت ترس هایش هدایت کند٬ درست به همان شکل که یودا لوک را به داگوبا راهنمایی کرد.

اگر یک انسان را “کامپیوتر” و بدن مان را “سخت افزار” در نظر بگیرید٬ زبان و فرهنگ را میتوان به عنوان “نرم افزار” تعریف کرد. به صورتی دقیق تر٬ در تمامی انسانها نوعی سیستم عامل ذاتی وجود دارد که با قرار دادن افراد٬ مکانها٬ اشیاء و تجربه ها در کهن الگوها٬ دنیا را تفسیر می کند.

سهم کمبل در این مبحث این بود که این ایده کهن الگوها را گرفته و از آن برای پرداختن به ساختار اساسی مشترک در ورای مذهب و اسطوره به طور دقیق استفاده کند. وی این ایده را در قهرمان هزار چهره به کار برد٬ که مثالهایی از فرهنگهای مختلف در طول تاریخ و از سراسر دنیا ارائه می دهد. کمبل با بلاغت نشان می دهد که تمام داستانها تجلی یک الگوی داستانی هستند٬ که وی آن را “سیاحت قهرمان” یا “تک اسطوره” نامیده است. به نظر می رسد ایده ساده ای باشد٬ اما این ایده شاخه ای باورنکردنی را پیشنهاد میکند٬ که کمبل آن را اینگونه خلاصه می کند؛ «تمام مذاهب حقیقت دارند٬ اما هیچکدام واقعی نیستند». که در آن اینگونه نتیجه می گیرد که تمام مذهب ها واقعا دارای یک حقیقت حیاتی هستند٬ اما رمز اصلی این است که از اشتباه گرفتن لفافه الماس پرهیز کنیم.

لوکاس پیش از کشف دوباره قهرمان هزار چهره جوزف کمبل در سال ۱۹۷۵ ٬ دو پیش نویس نوشته بود (که سالها قبل آنرا در کالج خوانده بود). این الگو از “سفر قهرمان” به لوکاس تمرکز لازم برای رسم دنیای خیالی آشفته اش به صورت یک داستان واحد را داد.
توجه داشته باشید که ماتریکس٬فیلم فوق العاده برادران واچوفسکی٬ متاثر از همان طرح ساخته شده است.

 

کمبل جنگ ستارگان ماتریکس
     I.         عزیمت
دعوت به سفر پیغام پرنسس لیا “خرگوش سفید را دنبال کن”
رد دعوت باید به درو کمک کند نئو از پنجره بیرون نمیرود
امداد غیبی اوبی وان لوک را از دست مردم شنی نجات می دهد ترینیتی “میکروفن مخفی” نئو را خارج میکند
عبور از نخستین آستانه فرار از تاتویین نئو برای اولین بار از ماتریکس خارج میشود
شکم نهنگ فشرده ساز زباله اتاق شکنجه
   II.         تشرف
جاده آزمون ها تمرین با شمشیر نوری درافتادن با مورفئوس
ملاقات با ایزد بانو پرنسس لیا ( لباس سفید بر تن، در پیش نویسهای قبلی “خواهر”ی از یک گروه عرفانی بوده است غیب گو
وسوسه دور شدن از مسیر حقیقی[i] لوک بوسیله نیمه تاریک وسوسه می شود سایفر (فرد موعود) توسط دنیای اوهام لذت بخش وسوسه می شود
آشتی با پدر صلح لوک و دارث نئو نجات یافته و با پدرواره خود موافقت می کند (که او همان فرد موعود است)
رهایی و عروج (خداگون شدن) لوک جدای میشود نئو فرد موعود میشود
 III.         بازگشت
اجتناب از بازگشت “لوک، عجله کن!” لوک میخواهد بماند و از اوبی وان انتقام بگیرد نئو بجای فرار با مامور مبارزه میکند
فرار جادویی میلینیوم فالکون “اتصال”
کمک از غیب هان لوک را از دست دارث نجات می دهد ترینیتی نئو را از دست مامورها نجات می دهد
گذشتن از آستانه بازگشت میلینیوم فالکون جنگده های TIE تعقیب کننده را نابود می کند نئو با مامور اسمیت مبارزه می کند
ارباب دو جهان جشن پیروزی نئو در تماس تلفنی آخر پیروزی بر ماشین ها را اعلام میکند
زندگی آزادانه پیروزی شورش علیه امپراطوری پیروزی انسانها علیه ماشینها
عناصر افسانه ای مشترک
دو جهان (خاکی و خاص) Planetside در مقابل ستاره مرگ واقعیت در مقابل ماتریکس
مرشد اوبی وان کنوبی مورفئوس
غیب گو یودا غیبگو
پیشگویی لوک امپراطوری را سرنگون می کند مورفئوس فرد موعود را پیدا میکند (ترینیتی شیفته او می شود)
قهرمان موعود Biggs در نسخه اولیه نمایشنامه، مورفئوس بر این باور بود که سایفر”فرد موعود” است
پوشیدن پوست دشمن لوک و هان لباس های استورم تروپر را می پوشند نئو وارد کالبد مامور میشود
تغییر شکل دهنده ( قهرمان مطمئن نیست که آیا میتواند به شخصیت خود اعتماد کند یا خیر) هان سولو سایفر
آشنا با حیوانات R2-D2، چوباکا در دسترس نیست
دنبال کردن یک حیوان تنها در جنگل افسون شده (حیوان معمولا فرار میکند) لوک R2 را تا Jundland دنبال می کند؛ میلینیوم فالکون یک جنگنده TIE را تا محدوده ستاره مرگ دنبال میکند نئو تا کلوپ شبانه “خرگوش سفید را دنبال می کند” که در آنجا ترینیتی را می بیند

در جستجوی قهرمان

یونگ و کمبل تنها افرادی نیستند که تلاش کردند سفر قهرمان را با جزییات بیان کنند! چندین گروه از افراد کمتر شناخته شده نیز به این حدود یورش برده اند، و فقط در مورد چند نفر از آنها می توان به نتیجه گیری متافوتی رسید. آثار قابل ذکر به شرح زیر اند:

• زبان شناس آلمانی ماکس مولر (۱۸۲۳-۱۹۰۰) با مقاله ای پرقدرت به نام اسطوره شناسی تطبیقی که برای اولین بار در مقالات آکسفورد (۱۸۵۶) منتشر شد٬ این ایده را مجددا رونق داد. طبق دایره المعارف کلمبیا “مولر بیش از هر دانشمند دیگری برای مشهور کردن زبانشناسی و اسطوره شناسی، بخصوص در مقالات علم زبان (۱۸۶۱-۱۸۶۳) خود٬ تلاش کرده است.” به عقیده من تحقیق مولر تضعیف شده بود، چرا که وی از دو فرضیه اساسی بدون مورد سوال قرار دادنشان عبور کرده بود: (۱) اینکه افسانه پری ها داستانهایی بیهوده و بی کیفیت برای بچه ها هستند٬ و (۲) اینکه ایمان وی دارای ارزش بوده و تمام ایمانهای دیگر خرافه هایی قدیمی هستند. برای مثال٬ مولر یکی از اولین افرادی بود که با ترجمه ریگ ودا٬ کتاب مقدس هندوها را به اروپا معرفی کرد. البته بدون شک میدانیم که در حقیقت ودا باید قدیمی تر از کتاب مقدس یهودیان باشد٬ و به هر حال انجیل شاه جیمز به طور واضح بیان کرده است که زمین در سال ۴۰۰۴ پیش از میلاد آفریده شد٬ بنابراین مولر تمام تاریخ های ودایی را تغییر داد تا با “حقایق تاریخی” برابری کند. و این امری هولناک است! (این کار بخشهایی از ودا که به نظر میرسد قبل از ۴۰۰۴ پیش از میلاد نوشته شده است را وارونه جلوه میدهد. بخش هایی که طبق آن ایمان ودایی قبل از پیدایش زمین در نسخه شاه جیمز وجود داشته است. مولر همچنین مقالاتی بی اعتبار درباره افسانه های ملی آلمانی نیز نوشته است که حول محور ایده کنایه ادبی نقل شده اند.) مولر میگوید که ودا عمدتا “بچگانه، به روشی کسالت بار، سطح پایین و پیش پا افتاده نوشته شده است.” آیا واقعا یک مترجم میتواند عدالت را نسبت به اثری که مورد تحقیر وی قرار دارد، اجرا کند؟ اثر دو جلدی مولر همکاری با علم اسطوره شناسی (۱۸۹۷) بیان کرده است که اسطوره شناسی یک “بیماری زبان” است. جی.آر.آر تاکین در مقاله سال ۱۹۳۸ خود درباره داستانهای پریان با این نظر مخالفت کرده و می گوید “به حقیقت نزدیک تر است اگر بگوییم که زبانها٬ بخصوص زبانهای مدرن اروپایی بیماری اسطوره شناسی هستند.” اگربا انصاف باشیم٬ باعث شرم است که مولر را بخاطر عدم تحمل مذهبی اش مسخره کرد٬‌ خصوصا از آنجا دیگر دانشگاهیان آلمانی قرن ۱۹ که وی با آنها وقت می گذراند٬ او را دارای احترامی عجیب به “باورهای خرافی احمقانه” غیر مسیحی می پنداشتند. مولر فردی فوق العاده بود که پایه های زبانشناسی و اسطوره شناسی مدرن را بنا کرد. آثار وی کماکان ارزش خوانده شدن را دارند.

[su_list icon=”icon: chevron-circle-left” icon_color=”#540053″]

  • .سر ادوارد بارنت تایلور (۱۸۳۲-۱۹۱۷)٬ که گاهی وی را “پدر مطالعات فرهنگی” می نامند کتابی به نام فرهنگ بدوی: مطالعاتی در باب پیشرفت اسطوره شناسی٬ فلسفه٬ مذهب٬ زبان٬ هنر و عرف (۱۸۷۱) نوشت. ایده او این بود که کل مذهب با جان گرایی ( باور بر این که هر چیزی دارای روح است) شروع شده و با یکتاپرستی ادامه یافته است. کتاب تایلور تا حدودی تبدیل به رسوایی شد زیرا این ایده را که “انسانهای اولیه کم ارزش تر از اروپاییان سفید پوست نبوده اند” را از نظر علمی حمایت کرد. اثر وی تا اندازه ای نسبت به مولر ضد استدلالی است
  • دانشمند اتریشی یوهان گئورگ ون هان (۱۸۱۱-۱۸۶۹) تعدادی از مولفه هایی را که در افسانه های یونانی و آلبانیایی که خود ترجمه کرده بود را در کتابش Sagwissenschaftliche Studien (“مطالعات افسانه های پریان”٬ ۱۸۷۶) با جزییات نقل کرده است. آلفرد نات (۱۸۵۶-۱۹۱۰) تعدادی از وجه اشتراکات اساسی اسطوره از مطالعاتش در فرهنگ سلت را در اثر خود تبعید نژاد آریایی-و-فرمول بازگشت در داستانهای عامه و قهرمانانه سلتیک (۱۸۸۱) گنجانده است. وی همچنین اسطوره شناسی افسانه ای شکسپیر را هم به قلم تحریر درآورده است (۱۹۰۰).
  • اوتو رانک روانکاو وینی (۱۸۸۴-۱۹۳۹) با تحلیل ۳۴ داستان قهرمانانه اروپایی و خاور نزدیک در کتاب افسانه تولد قهرمان (۱۹۰۹) خود٬ تعبیر فرویدی تاثیرگذاری از سفر قهرمان خلق کرد. همانطور که ممکن است از عنوان اثر حدس زده باشید٬ رانک خیلی به افسانه ها و داستانهای پریان فکر نمیکرده است.
  • شاخه زرین: مطالعه ای در جادو و مذهب (۱۹۱۱-۱۹۱۵)٬ کتابی از انسان شناس اسکاتلندی سر جیمز جرج فریزر (۱۸۵۴-۱۹۴۱). این کتاب تشابهاتی را بین باورهای افسانه ای فرهنگها در سراسر دنیا به تصویر می کشد. کتاب فریزر از چند منظر منسوخ است٬ اما کماکان به چند دلیل عالی به عنوان یکی از بزرگترین کتابهای قرن بیستم در نظر گرفته میشود: فریزر در دنیا اولین کسی است که مکانیک های آنچه ممکن است “فکر جادویی” بنامیم٬ که کنده ساخت علم اساطیر است (“داستان های مقدس”٬ یونانی) را به جزء بیان کرده است. این کتاب تحلیلی فوق العاده ارائه می دهد که فکر جادویی یکی از کلیدهای اصلی درک آگاهی انسان است. فریزر تاثیر بسیاری از جوزف کمبل٬ اورسولا لاگین و فرانک هربرت گرفته است. اگر شما آرزوهای نوشتن خود را بخصوص در نوشتن داستان “اسطوره ای” سیراب می کنید٬ کتاب فوق العاده فریزر بدون شک در لیست کوتاه آثار پیشنهادی جای می گیرد.
  • پروفسور روسی ولادمیر پراپ (۱۸۹۵-۱۹۷۰) تحلیلی بسیار تاثیرگذار از داستانهای عامیانه روسی به نام Morfologiia Skazki (“تاریخ تحولات داستانهای عامیانه”٬ ۱۹۲۸) نوشت که ۳۱ گام را در سفر قهرمان شناسایی کرده است.
  • لرد فیتزروی ریچارد سامرست رگلان (۱۸۸۵-۱۹۶۴) کتابی دارای نفوذ به نام قهرمان (۱۹۳۴) نوشت٬ که در آن ۲۲ گام در سفر قهرمان را شناسایی کرد. کتاب وی تاثیری عمیق از شاخه زرین فرزیر گرفته است.
  • پژوهشگر فرهنگ عامه آلمانی ژان دی وریس ده مولفه مشترک را در سفر قهرمان و در کتاب خود Forschungsgeschichte der Mythologi (۱۹۶۱که به زبان انگلیسی با نام “آهنگ قهرمانانه و افسانه قهرمانانه” ۱۹۶۳ چاپ شده است) نشان داده است. ایده های او عمیقا از اثر ون هان تاثیر گرفته است.
  • انسان شناس فرانسوی کلود لوی استروس (۱۹۰۸-) یکی از طرفداران اصلی ساختارگرایی است ( نظریه ای آکادمیک که بلافاصله از پست مدرنیسم پیشی گرفت). Mythologiques او بر اساس تحلیل جامع اسطوره های بومی آمریکایی بوده و در سالهای ۱۹۶۴-۱۹۷۱ نوشته شده است. تلاشهای لوی استروس برای جداکردن “عناصر اتمی” اسطوره بسیار مورد توجه و جالب است٬ گرچه سبک نگارش او بسیار خود ارجاع کننده٬ متراکم و غیر مستقیم است٬ بنابراین شاید لازم باشد چندین بار این کتاب را بخوانید تا متوجه منظور او شوید. نمیتوانم ادعا کنم که به طور کامل متوجه منظور او شده ام٬ اما طرفداران بیشماری از این کتاب هستند که ادعا دارند تمام این سختی ها با ارزش اند.

[/su_list]

[i] در سال ۱۹۴۹ کمبل این مولفه اسطوره ای را “زن به عنوان وسوسه گر” نامید٬ اما لوکاس و برادران واچوفسکی (افراد بیشمار دیگر) توانستند وسوسه های کمبل را جدای از مسیر الهی که فرد شرور آن زن نیست به تصویر بکشند. ایده کمبل که در آن زن نشانگر ناپاکی الهی است احتمالا از تربیت ارتودوکس کاتولیک او تاثیر گرفته است٬‌که مسولیت سقوط آدم را به گردن حوا می اندازد. اگرچه کتاب کمبل بحد افراطی چند فرهنگی است٬‌ تنها استثنا در فصل “زن به عنوان وسوسه گر” است که منحصرا مثالهایی از اسطوره های یهودی-مسیحی در آن آورده شده است.

 

اگه از این مطلب خوشت اومد میتونی توی شبکه های اجتماعی به اشتراک بذاری
Facebook
Twitter
LinkedIn
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.